روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 54563
تاریخ خبر : 1403/07/11-15:03
تاریخ به روز رسانی : 1403/07/11-15:06
تعداد بازدید : 230
نسخه قابل چاپ

دست نوشته پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی (۱)

پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی در دست نوشته خود شرح حالی از اعزام خویش به جبهه را بیان می کند.

دست نوشته پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی (۱)
پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. وی همواره در تظاهرات و راه پیمایی ها علیه رژیم پهلوی شرکت می کرد. مرتضی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

متن دست نوشته ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می خوانید:

روز و ساعت ورود به جبهه: ۱۳۶۱/۸/۱۰
نام و مشخصات جبهه: پادگان الله اکبر اسلام آباد غرب
همراهان اعزامی: بچه های محل- فولادی- امیر- دهناد-مشهدی- مهستی
سمت جبهه ای: بی سیم چی و مسئول مخابرات گردان عمار پادگان حمزه سیدالشهداء
تیپ: حضرت محمد رسول الله (ص) از قرارگاه خاتم الانبیاء
خاطرات این جانب مرتضی عباسی مقانکی
از زمان جبهه رفتن ۱۳۶۱/۸/۱۰ تا قبل از شهادت
بسم الله الرحمن الرحیم

خاطرات از تاریخ ۱۳۶۱/۸/۱۰ که جهت آمدن به جبهه اعزام شدم را برای شما بیان می کنم.

در تاریخ ۱۳۶۱/۸/۱۰ در لانه جاسوسی همه برادرانی که قرار بود اعزام شوند به جبهه جمع شدند و من هم همراه بچه های محل که ابراهیم فولادی، محسن دهناد، مصطفی امیری، محمد مشهدی، و حسین مهستی بود نیز در میان آنان بودیم، ساعت ۸ قرار بود ما را اعزام کنند، اما کمی طول کشید.

و بالاخره ساعت ۱۰ نیم بود که ما را با اتوبوس به پادگان امام حسن علیه السلام اعزام کردند و شب را در آنجا بودیم؛ و کلیه وسایل خود را تحویل گرفتیم و صبح روز ۱۳۶۱/۸/۱۱ از پادگان امام حسن علیه السلام با اتوبوس به جبهه های غرب اعزام شدیم.

حدود ساعت ۹ نیم شب بود که در پادگان الله اکبر واقع در اسلام آباد غرب پیاده شدیم و به داخل مسجد رفتیم و در آنجا نماز خواندیم و شام خود را صرف کردیم و به آسایشگاه رفتیم و خوابیدیم. و صبح نیز جهت سازماندهی ما را به خط کردند و من تصمیم گرفتم که به واحد مخابرات بروم لذا از بچه های محل جدا شدم و به واحد مخابرات رفتم.

طی دو روز توسط برادر محمدی آموزش های مربوطه به ما داده شد و به گردان عمار واحد مخابرات که مسئول آن برادر شهید عبدالعظیمی بود معرفی شدیم. در طول آموزش با ۳ تن از برادران به نام نقده ای، خلج و پور رضا آشنا شدم و اتفاقاً هر چهار نفری ما به یک گردان معرفی شدیم.
ادامه دارد...

انتهای پیام/ 900

برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »